brain-stress-300x225

انسان، اضطراب و درمان

انسان در زندگی روزمره و کاری خود در معرض انواع اضطراب همچون اضطراب شرکت در مهمانی‌ها، جلسات سخنرانی و امتحانات،… قرار دارد و هنگامی که سبب ایجاد آن را از شخص مضطرب جویا می‌شوید خود آنها نیز علت را نمی‌دانند. امروزه براساس پژوهش‌های انجام گرفته بر روی اضطراب می‌توان گفت منشأ آنها چیزی جز یک ترس ناخودآگاه نیست. یعنی ریشه آنها در یک واقعه‌ای است که در گذشته اتفاق افتاده و فرد را شدیداً ترسانده است. این ترس در عمق ضمیر ناخودآگاه فرد ایجاد اضطراب کرده است و خود عامل اضطراب یعنی ترس در قسمت تاریک ذهن جای گرفته و فرد بدان اشراف ندارد اما علائم و نشان‌های آن بصورت دلهره و اضطراب بازتاب خود را نشان داده است. خود ترس می‌تواند خودآگاه یا ناخودآگاه باشد. به عنوان مثال دانش‌آموز یا دانشجو از امتحان می‌ترسد این یک ترس خودآگاه است، ترس از شکست، ترس از قبول نشدن درکنکور که امروزه گریبانگیر بسیاری از دانش‌آموزان و به تبع آن حتی اولیای آنها نیز شده است. ترس از عدم موفقیت دردرس و اینکه کاری که انجام داده‌ایم مورد قبول واقع نشود و غیره. نگرانی از این است کاری که ارائه می‌شود مورد توجه و رضایت استاد، معلم، رئیس شرکت، والدین و … واقع نشود. این ترس باعث می‌شود که ما قبل از آنکه نزد پرسش‌کننده برویم یا در امتحان شرکت کنیم دچار اضطراب شویم. این اضطراب زمانی که بحث یادگیری نیز در میان باشد باعث می‌شود اولاً مطالب به سختی در حافظه باقی بماند و اصطلاحاً فرّار باشد، ثانیاً حتی مطالبی را که قبلاً نیز حفظ کرده‌ایم و بارها به خود جواب پس داده‌ایم به دلیل همین اضطراب و تشویش در جلسه امتحان و یا کنکور فراموش شود. در صورتی که در شرایط عادی پاسخ سؤالات روشن و بدیهی است. بنابراین نباید این تصور ایجاد گردد که بسیاری از کسانی که در کنکور شرکت کرده و نمره قبولی نمی‌گیرند یا بعضاً نمره و رتبه نامطلوبی کسب می‌کنند اینها همگی کم‌‌سواد یا بی‌سواد هستند، برعکس درصد قابل توجهی از این افراد در شرایط عادی جواب بسیاری از مسایل را می‌دانند و یا حداقل رتبه آنها در کنکور بسیار بالاتر از نمره درج شده برای آنهاست. ذکر این نکته ضروریست اگر از ابتدا در این مقاله بر روی اضطراب‌های ناشی امتحانات و کنکور تکیه شده بدین دلیل بوده است که طیف بسیار وسیعی از جامعه را این‌گونه از اضطراب‌ها در بر می‌گیرد اما در کل ما از کودکی یاد گرفته‌ایم یعنی به ما اینگونه آموزش و یاد داده‌اند که هر شرایطی که سبب عدم موفقیت ما شود ما را از هدف دور می‌کند لذا قبل از روبرویی با آن شرایط (کنکور و …) تصور عدم موفقیت، دلهره و اضطراب را در درون ما ایجاد می‌کند و خود این‌حالت کارایی ما را در امتحان یا هر کار دیگر کاهش می‌دهد.

فرض کنید کارمندی می‌خواهد از رئیس مربوطه تقاضایی داشته باشد اگر کارمند مضطرب باشد. این اضطراب در گفتار و رفتار او به طرف مقابل نیز وارد می‌شود و احساس آرامشی را که لازمۀ آن فضای گفتگوست از بین می‌برد و همین می‌تواند عاملی باشد در پاسخ منفی رئیس به کارمند که شاید اگر در فضای به دور از اضطراب و در محیطی با آرامش آن تقاضا مطرح می‌شد؛ وام، مرخصی، انتقال و … با جواب مثبت همراه می‌بود. یکی از روش‌های درمان و شاید گفت بهترین راهکار برای کمک به چنین افرادی هیپنوتیزم است که با از بین بردن عامل اضطراب و ایجاد شرایط مناسب و اعتماد به نفس و با تلقین‌های مثبت در همان حال، روان و ذهن فرد را کاملاً از شرایط غیرمعمول دور کرده و او را در شرایط آرمانی قرار می‌دهد.

من گاهی در خاطرات خود نمونه بسیار جالبی را مطرح می‌کنم، «زمانی شخصی نزد من آمد که حدوداً 28 سال سن داشت مشکل فرد این بود که می‌گفت من یک برادر بزرگتر از خود دارم که در کودکی برای هر کاری مرا کتک می‌زد بطوری که من به شدت از او می‌ترسیدم و اکنون هم که بزرگ شده‌ام باز نمی‌توانم روی حرف او حرف بزنم، چند وقت پیش پدر ما فوت کرد و هفته آینده قرار است تقسیم ارث بشود و من مطمئنم که ایشان حق مرا پایمال می‌کند. من در حالت هیپنوز او را سه چهار جلسه با برادرش روبرو کردم و با تلقینات مثبت کاری کردم که او بتواند از حق خود دفاع کند. چندی بعد ایشان تماس گرفتند و گفتند که نگذاشته‌اند برادرشان حقش را ضایع کند و تشکر بسیار کردند».

مثالی دیگر را ذکر می‌کنم، «خانمی به من مراجعه کرد و می‌گفت شوهری دارد شصت و چند ساله و چند شب است که شوهرش نمی‌خوابد و تمام برق‌های ساختمان را روشن کرده و اجازه هم نمی‌دهد او نیز بخوابد و به شدت می‌ترسد وقتی از این خانم سؤال شد که آیا شوهر او تا کنون سابقه بیماری نیز داشته است اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند، بعد از اینکه شوهر این خانم هیپنوتیزم شدند مشخص شد ایشان در کودکی توسط والدینش یکبار در یک اتاق تاریک به عنوان تنبیه زندانی شده‌اند آن خاطره بعدها از یاد رفته تا اینکه پسر این خانواده در جنگ شهید می‌شود و آن خاطره تلخ کودکی در ناخودآگاه او بعد از چند دهه بر اثر یک حادثه بزرگ به عنوان یک سیستم دفاعی نمودار می‌گردد بدون آنکه خود شخص علت ترس از تاریکی را بداند، اینها نمونه‌های کوچکی از هزاران نمونه‌ای است که تنها با کمک هیپنوتیزم درمان انها ممکن می‌باشد چرا که 50 درصد درمان درک علت و سرچشمه بیماری است و تنها از طریق هیپنوتیزم است که می‌توان منشأ بیماری را یافت و در مدت زمان کوتاهی نیز با تلقین مثبت بیماری را ریشه‌کن کرد. روش‌های دیگر در این زمینه زیاد کارساز نبوده و در صورت بکارگیری بسیار زمان‌بر و تنها بصورت مسکن عمل می‌نمایند. بدون آنکه به عمق مسأله توجه داشته باشند.

البته آنچه که در مورد هیپنوتیزم گفته شد کلیت عام ندارد یعنی روی هر فردی یک پاسخ درمانی یکسان نمی‌دهد چرا که انسان‌ها از نظر روانی، استعدادی و پذیرش هیپنوتیزم و عمق مشکلات حادثه درگیر با آن، با هم متفاوتند.

فردی که تأثیرپذیری بیشتری در هیپنوتیزم دارد بهتر وارد خلسه شده و زودتر مشکل روانی او حل می‌شود تا شخصی که در مرحله سبک‌تری از خواب هیپنوتیزمی قرار می‌گیرد تعداد دفعات درمان در شخص دوم بسیار بیشتر است. یکی از عوامل مهم در کم کردن یا از بین بردن اضطراب و استرس هیپنوتیزم است. به دلیل شیوع وسیع این نوع از اضطراب‌ها در خانواده‌ها و تأثیر بسیار نامطلوب آن بر روان دانش‌آموزان که حتی تا آخر عمر یک فرد ممکن است تداوم داشته و به شکل‌های مختلفی بروز نماید لذا باید سعی شود این مشکل حل گردد. این مقاله بیشتر بر روی این‌گونه اضطراب‌ها توجه دارد. عوامل مختلفی در ایجاد این نوع از اضطراب وجود دارد، اما مهمترین و اولین عامل تربیت دوران کودکی است. در دوران کودکی صحبت از امتحان نیست اما صحبت از ارتقاء شخصیت و تضعیف شخصیت است در دوران کودکی شخصیت فرزندان بوسیله رفتارها و اعمالی که از طرف ما اولیاء صورت می‌گیرد یا تضعیف می‌شود و یا رشد پیدا می‌کند. از عمده مسائلی که باعث تضعیف شخصیت کودک می‌شود مقایسه کردن آنها با یکدیگر است. متأسفانه افرادی هستند که تصور می‌کنند اگر کودکانشان را با کسی دیگر مقایسه کنند می‌تواند مفید باشد به عنوان مثال جمله‌های نظیر: ببین فلانی چقدر زرنگه و چه خوب درس می‌خونه، چه خوب کارها را انجام میده، تو حتی نمی‌تونی کار ساده‌ای را انجام بدهی، و غیره. اینها نمونه‌ای از هزاران مقایسه منفی است که شما نیز ممکن است باراها شنیده باشید البته ناگفته نماند مقایسه مثبت خوب است اما به شرطی که یکی از طرفین مقایسه که مورد تضعیف قرار می‌گیرد حاضر نباشد مثلاً گفتن اینکه تو از فلانی خیلی در درس خواندن بهتری، این مقایسه هرچند در مفهوم و اخلاق ناپسند است اما ممکن است سبب تقویت شخصیت کودک شود فقط باید در نظر گرفت این گونه تعاریف اغراق‌آمیز نباشد. مسأله دوم ملاحظات بیش از اندازه است، کودک می‌خواهد کاری را در منزل انجام دهد به عنوان مثال بشقابش را به آشپزخانه ببرد، به او گفته شده که این عمل را انجام دهد اما کودکی دیگر هست که بدون آنکه به او گفته شود خودش تمایل به این کار دارد و می‌خواهد آنرا انجام دهد اما مادر سعی در منع او دارد و با جملات بظاهر دوستانه مانع می‌شود. دست نزن آنرا می‌شکنی!، خرابکاری نکن، خوب به فرض کودک شیء را بشکند، چه اشکالی در این کار وجود دارد؟ کودک می‌باید بعضی مسائل را تجربه کند در هنگام شکستن وسیله موردنظر دو برخورد در خانواده‌ها صورت می‌گیرد یکی تشر می‌زند «نگفتم ظرف رو میشکنی! دیدی چیکار کردی! و …» اما دیگری می‌گوید «فدای سرت، خودت که طوری نشدی، اشکال نداره عزیزم و …» در اینجا با دو برخورد متفاوت روبرو هستیم یکی برخورد سرزنش‌آمیز و تخطئه کننده که تفکری سنتی است. در تفکر سنتی اکثر مواقع این‌گونه می‌اندیشیدند که سخت گیری‌ها روی فرزندان سبب رشد شخصیت آنها می‌شود. این سخت‌گیری‌ها که نمونه‌های آن در بعضی از خانواده‌ها به وفور دیده می‌شود مانند: غضب، سرزنش، ترساندن، تنبیه فیزیکی و … . گاهی همه این موارد همزمان بکار گرفته می‌شد. در صورتیکه شکستن ظرف یک تجربه است و تجربه ممکن است توأم با اشتباه باشد و تجاربی که همراه با اشتباه باشد سبب رشد کودک می‌شود. کودک برای جبران اشتباه خود سعی بر بهینه‌کردن عمل انجام شده دارد و این سعی و تلاش باعث رشد و کمال او می‌شود. همه ما انسانها در طول زندگی دچار اشتباه شده، طعم شکست را چشیده‌ایم و در کنار آن رشد کرده‌ایم هیچ کسی دارای عقل کل نیست. بزرگترین دانشمندان قرن کسانی بودند که بیشترین تجربه‌های شکست را چشیده‌اند. به عنوان مثال: دوستی از ادیسون پرسید آیا میخواهی برای هزارمین بار در روشن کردن لامپ شکست بخوری؟ ادیسون پاسخ داد من نهصد و نود و نه بار امتحان کردم که چگونه لامپ روشن نمی‌شود حالا میخواهم برای هزارمین بار روشن شدن لامپ را تجربه کنم و ادیسون موفق شد لامپ را روشن کند.

این‌گونه پاسخ‌ها را در این تیپ از افراد بسیار شنیده‌ایم ولی آیا تاکنون این سؤال را از خود پرسیده‌اید ما تحمل چند بار اشتباه را از فرزندانمان داریم و آیا اصلاً اجازه تجربه کردن و اشتباه کردن را به آنها می‌دهیم، اشتباه نکنید اینجا مخاطب کودک است نه جوان و جنس تجربیات متفاوت است و مبحث جوان‌ها موضوع این مقاله نیست. اشتباهات فرزندان خردسال ما آنها را با حقایق اجتماع آشنا می‌کند، بسیاری از کودکان هستند که اذیت و آزاری را که از محیط، مدرسه یا معلم می‌بینند نمی‌توانند در خانواده‌هایشان مطرح کنند. پس مدرسه رفتن برای آنها با اضطراب همراه است و شخصیت آنها رفته‌رفته در حال تزلزل است، ممکن است فرزند ما اکنون بزرگ شده و حتی مدرک دکتری خود را نیز گرفته باشد اما قادر به یک سخنرانی کوچک در یک جلسه کاری و علمی نباشد. روزی یکی از همکاران اینجانب که دارای تحصیلات عالیه می‌باشد عنوان می‌کرد در جلسات زمانی که نوبت به صحبت ایشان می‌رسد به شدت دچار تپش قلب می‌گردد بگونه‌ای که تا لحظاتی نفس ایشان حبس می‌شود. این اضطراب‌ها مربوط به زمان حال نیست ریشه در دوران کودکی دارد حتی با روش‌های جدید روانشناسی مانند: «بترس ولی انجام بده» نیز بسادگی و ریشه‌ای قابل درمان نیست چون این ترس شکل‌های مختلفی دارد و هربار بگونه‌ای و در گوشه‌های دیگر از زندگی خود را نمایان می‌کند و با درمان‌های غیر از هیپنوتیزم فقط به یکی از صورت‌های پرداخته می‌شود، همسرانی هستند که به دلیل اضطراب قادر به بیان بسیاری از مسائل به همسران خود نیستند و بعلت فقدان ارتباط کلامی مناسب همیشه در پشت حصار کلمات مدفون می‌شوند رو به خودخوری می‌آورند و یا زمانی که مجبور به بیان مسائل و مشکلات خود می‌شوند به دلیل همین اضطراب‌ها فضای صحبت خانوادگی را به سمت درگیری سوق می‌دهند عدم ارتباط کلامی معمولاً این قبیل خانواده‌ها را در خوش‌بینانه‌ترین حالت به سمت طلاق عاطفی سوق دهد سرکوب‌های دوران کودکی، فرد را به سوی انزوا و خلوت خود می‌کشاند. و او را از محیط با نشاط خانوادگی به دلیل پاره‌یی مشکلات که می‌تواند در پی یک ارتباط سازنده و مثبت مرتفع گردد به سوی سکوت و خودخوری سوق می‌دهد.

با کمبود اعتماد به نفس حتی از عهده کارها و مسئولیت‌های کوچک نیز برنمی‌آیند. که البته این قبیل رفتار در جوامع در حال توسعه نمود بیشتری دارد تا جوامع پیشرفته.

از مباحث گفته شده می‌توان نتیجه گرفت که بسیاری از اضطراب‌های ما ریشه در دوران کودکی دارد. البته نقش مسائل ژنتیک و ارثی نیز بر کسی پوشیده نیست امروزه ثابت شده است مادرانی که در زمان حاملگی دچار اضطراب بوده‌اند فرزندان آنها از ترس‌های ناخودآگاه و اضطراب‌های شدیدی برخوردار بوده‌اند.

کلیه مادرانی که در طول هشت سال جنگ تحمیلی باردار بوده و کودکی را به دنیا آورده‌اند بخاطر اینکه در معرض ترس و اضطراب ناشی از مسائل جنگ قرار داشته‌اند اغلب فرزندان آنها که اکنون در سنین جوانی هستند اعتماد به نفس کافی ندارند و از اضطراب‌های ناشناخته رنج می‌برند.

توصیه خاص برای داوطلبان شرکت در آزمون سراسری دانشگاه‌ها :

اگر برای شرکت در هر جلسه اعم از کنکور، سخنرانی، دفاع از حق خود، دفاع از پایان‌نامه تحصیلات دانشگاهی دچار ترس و اضطراب می‌شوید سریعترین راه رسیدن به آرامش استفاده از هیپنوتیزم است که طی چند جلسه متناسب با استعداد و عمق مشکل، آرامش و اعتما به نفس را به شما باز می‌گرداند.

فواید درمانی هیپنوتیزم و خودهیپنوتیزم :

تعریف : هیپنوتیزم حالت روانی خاصی است که طی آن سوژه تلقینات عامل را می‌پذیرد مشروط بر اینکه در چهارچوب وجدان اخلاقی او باشد.

در شرایط عادی اثر هیپنوتیزم توسط یک متخصص بیشتر از تأثیر خودهیپنوتیزم است اما اگر فرد طی تمرینات مستمر تحت نظر استاد خودهپنوتیزم را فراگیرد در بسیاری از موارد می‌تواند شخصاً از طریق خودهیپنوتیزم پاره‌یی از مشکلات و عادات نامطلوب خود را حل کند.

هیپنوتیزم در تخفیف یا بهبود کامل عادات و علائم اضطراب می‌تواند کاملاً مؤثر باشد.

نشانه‌های اضطراب عبارتند از :

1-حالت بیقراری و عدم آرامش

2-نداشتن تمرکز ذهنی

3-احساس خستگی مزمن

4-تحریک‌پذیری زیاد

5-احساس یک ترس مبهم و ناخودآگاه

در حقیقت تمام اضطراب‌ها منشاء ترسی ناخودآگاه دارند هرچند که در بعضی موارد فرد نسبت به موضوع و منبع ترس آگاهی دارد.

ترس و اضطراب دو عامل به هم آمیخته‌اند هرجا که ترس باشد اضطراب هست و هر موقع که اضطراب باشد ترسی پنهانی در ورای آن وجود دارد.

برای کمک به دانش‌آموزان و دانشجویان خصوصاً افرادی که برای شرکت در کنکور آماده می‌شوند دو CD آموزشی تهیه شده که اولی شامل روش وانهادگی و ریلاکس پیشرونده است که با حداقل 4 مرتبه گوش‌دادن و عمل کردن به آن آمادگی برای ورود به خلسه خودهیپنوتیزمی بوجود می‌آید و در CD شماره 2 شما آمادگی پیدا می‌کنید تا خود را در خلسه هیپنوتیزمی قرار دهید و طبق دستوراتی که در هنگام گوش دادن به دستورات ضبط شده در CD شماره 2 انجام می‌دهید در حالت خلسه هیپنوتیزمی با تمرینات لازم اعتماد به نفس خود را افزایش داده و در روز امتحان با شادی و اطمینان قلبی و اعتماد به نفس در جلسه آزمون حضور پیدا می‌کند و در آرامش مطالبی را که قبلاً مطالعه کرده‌اید به سطح خودآگاهی می‌آورید و از حداکثر اطلاعات و دانسته‌های گذشته خود استفاده کرده آزمون را با شادی و موفقیت به پایان می‌برید.

استفاده ازCDهای تعلیماتی واجد مزایای متعددی است از جمله :

1-زمانیکه اضطراب وجود ندارد آنچه یاد گرفته‌اید در هنگام آزمون به راحتی وارد سطح خودآگاه می‌شود.

2-اعتماد به نفس و اطمینان قلبی سبب آرامش درونی شما می‌شود و جلسه آزمون شادی‌آفرین می‌گردد.

3-در حالت ریلاکس و آرامش حتی مطالبی که سالها قبل مطالعه کرده‌اید و در شرایط عادی به خاطر ندارید، امکان یادآوری آنها وجود دارد.

4-سرعت در یادگیری مطالب را افزایش می‌دهد.

5-ایجاد تمرکز و توجه بیشتری در یادگیری و خلاقیت.

6-افزایش گستره حافظه و فواید دیگری که در این مقاله جای بحث آن نیست.

راه دوم مراجعه مستقیم به یک هیپنوتیزور شناخته شده و مورد اعتماد و قرار گرفتن در خلسه هیپنوتیزمی و تخلیه روان از استرس و فشارهای روانی، که هم بصورت فردی و هم در دوره‌های کوتاه بصورت گروهی حداقل دو هفته قبل از کنکور می‌تواند داوطلبان را تخلیه روانی کرده و آماده برای شرکت در کنکور نماید.

با آرزوی موفقیت برای شما عزیزان : حسین الماسیان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید